دوستان متن زیر مربوط به ترجمه یکی از درس های صبحگاهی مطالعه کتاب زوهر است که ویدئویانگلیسی فرانسوی المانی عبری ایتالیایی روسی اسپانیایی و ترکی آن را با کلیک بر روی زبان مورد نظر می توانید دانلود کنید.
یادداشت نویسنده : توجه داشته باشید تمامی اسامی و اتفاقات به رخدادهایی در درون شخص اشاره می کنند همانطوری که راو به طور مداوم این موضوع را به ما یاداوری می کند تا به این اتفاقات همانند یک سری داستان نگاه نکنیم. با تلاش و اشتیاق برای فهمیدن این اتفاقات در درون خودمان، نور احاطه کننده را به سوی خود جذب می کنیم که به تدریج باعث تغییر در ما می شود.
ما کتاب زوهر برای همه را مطالعه می کنیم که متن انگلیسی آن را از لینک زیر می توانید دانلود کنید همچنین می توانید از طریق سایت www.kab.tv سئوالات خود را بپرسید که سئوالات مرتبط با متن در طول درس خوانده می شوند.
تناسخ
قسمت 65) کسی که باعث ترکیب قطره های نطفه در جاییکه مربوط به او نیست می شود کسی که قطره خودش را قاطی می کند با یک خدمتکار، یک مریضی، دختر اسماعیل، یک کلیپای بد یا دختر یک خداوند خارجی یا دختر بت پرستان که تاریکی و بدی هستند در حالیکه قطره خودش خوب و نورانی است او خوبی را با بدی ترکیب کرده و سرپیچی کرده از گفته های استادش که گفته بود: "از درخت دانش خوبی و بدی، نخورید."
قسمت 66) خداوند به این شخص یاداوری کرده و او را درست کرده و او را برای دیدن مجازاتش از درون تناسخ می گذراند. و او را به درون بدنی که شامل خوبی و بدی است در می اورد. اگر او توبه کند و با جدا کردن خوبی از بدی نسبت به "کبالا" متعهد شود و چون او متعهد می شود نسبت به ممنوع و غیر ممنوع، ناخالص و خالص و بی ارزش و باارزش، این خوبی را از بدی جدا می کند. در این باره گفته شده است: "و پس از آن خداوند، بشر را خلق کرد" که در آن کلمه خلق کرد با دو حرف "یود" (در زبان عبری) نوشته شده است و به این اشاره می کند که دو خلقت در بشر وجود دارد خلقت برای خوبی و خلقت برای بدی. او آنها را به وسیله کبالا جدا می کند و خداوند روحی از خودش به او می دهد تا بر هر دو غلبه کند هم آنکه خوبی و نور است یا همان دنیای بعدی و هم آن یکی که بدی و تاریکی است یعنی این دنیا. بطوریکه نوشته شده: "و او به درون بینی اش نفس زندگی را دمید."
توضیحات راو لایتمن: یعنی کل واقعیت ما، برای تشخیص دادن بین نور و تاریکی به ما می رسد و وقتی ما بدرستی قادر باشیم تا شناخت ها و درک هایی را که با این دنیا و دنیای بعدی کار دارند را تصفیه کنیم یعنی با دقتی که در مورد کیفیت های گرفتن و کیفیت های بخشیدن انجام می دهیم ما شروع به ساختن خودمان می کنیم. آنچه که در دنیای خودمان یاد می گیریم جسمانیت و حیوانیت است.
چرا آن حیوانیت گفته می شود؟ به سادگی چون توسعه پیدا نکرده است و در تمام زمان ها به همان صورت باقی می ماند تا وقتیکه شخص برای ساختن خودش شروع به استفاده از نور کند. با تشخیص اینکه گرفتن و بخشیدن یعنی چه، او همواره بخشیدن را جمع کرده و با آن شارژ شده و می خواهد که از آن ساخته بشود.
همانند وقتیکه با یک قطره نطفه در درون یک تخمدان، بدن شروع به ساختن جنین می کند به همین ترتیب شخص باید تلاش کند تا با استفاده از محیط، گروه، مطالعه کتاب ها و اعمال مختلف همیشه به خودش بیافزاید و این درک ها و شناخت ها را در مورد بخشیدن جمع اوری کند. و در نتیجه این، بدن روحانی از راه می رسد و در درون او شکل می گیرد و در هر زمان او یک قسمت دیگر و یک قسمت دیگر از بخشش را آشکار می کند و می خواهد که این ها را به یکدیگر متصل کند که این عمل، تناسخ نامیده می شود و این یعنی دیدن زندگی به شکلی جدید و دیدن موقعیت های تازه در هر لحظه، برای اضافه کردن به کیفیت ادم یا بشر. چون کلمه ادم از ریشه ادومه (dome) یعنی "همانند" خالق می اید.
قسمت 67) او با شایستگی هایش و گناهانش حسابرسی می شود. کسی که یک تک "میتزوا" (عمل خوب) انجام دهد پاداش داده می شود. میانجی کسی است که شایستگی ها و گناهانش برابر هستند نیمی از شایستگی ها در پایین و نیمی از گناهها در پایین هستند. بطوریکه نوشته شده: "درخواست شما هرچه باشد آن به شما بخشیده خواهد شد و خواسته شما هر چه باشد، حتی اگر برای نیمی از قلمرو پادشاهی باشد آن انجام خواهد شد." اگر نیمی از قلمرو پادشاهی (ملخوت) وجود داشته باشد که همان نیمی از شایستگی ها است آنگاه "آن انجام خواهد شد" یعنی درخواست یا خواهش براورده می شود.
یک نیکوکار کامل- همه شایستگی هایش در بالا و گناهانش در پایین هستند. همه این شایستگی های او برای دنیای بعدی حفظ می شوند و او هیچ چیزی از آنها در این دنیا دریافت نخواهد کرد و گناهانش، مجازات گناهانش در پایین و در همین دنیا هستند.
یک بدکار کامل- گناهانش در بالا و شایستگی هایش در پایین هستند گناهانش در بالا هستند یعنی او بعد از عبور کردنش از این دنیا در دوزخ دادخواهی خواهد شد. و شایستگی هایی که انجام داده بود در پایین هستند یعنی پاداشش در همین دنیا داده می شود.
میانجی - هر دو او را حسابرسی می کنند یعنی هم پاداشش و هم مجازاتش در پایین و در همین دنیا هستند.
توضیحات راو لایتمن: به روشنی همه این حالت های "میانجی"، "نیکوکار کامل" و "بدکار کامل"، همه اینها در درون یک شخص هستند که شخص آنها را می سنجد و این حالت ها را برای خودش روشن می سازد و آنها را در درون خودش طبقه بندی می کند تا اینکه موفق می شود که همه این درک ها و تشخیص ها را به صورت یک بدن کامل در درونش بیابد و او، بالا و پایین و وسط ونحوه طبقه بندی این شناخت ها را دوباره و دوباره مرور می کند و آنها را می سنجد. چیزی که اهمیت دارد اینست که همیشه اگاه باشد که توانایی بازبینی کردن آنها را دارد. در حقیقت کار ما اینست که این درک ها و شناخت ها را روشن و آشکار کنیم و آنها را بر اساس ("از بدی دوری نما و نیکوکار باش") و ارزش هایی که در درون مان تغییر می کنند ساختاربندی کنیم. پس شخص از میان این حالت ها عبور می کند و تعیین می کند که چه چیزی برای او مهم است و چه چیزی نه. مانند این است که دارد با خودش بازی می کند تا وقتیکه او فرم ادم کامل را در درون خودش می سازد و البته که در این مسیر در درون او حالت های میانجی، بدکار و نیکوکار وجود خواهند داشت و هریک جایی دارند ولی مهم نوع نگرشی است که او نسبت به هر یک از آنها دارد و اینکه ایا او به آنها به طور کامل بررسی کرده بود؟
همه چیز در نتیجه این تناسخ ها رخ می دهد در حقیقت این تناسخ ها، بررسی هایی هستند که اگر شخص از میان آنها عبور نکند پیشرفت نخواهد کرد و شخص است که تعیین می کند که ایا تناسخ هایی وجود داشته باشند یا نه، چون خالق نمی تواند او را مجبور به عبور از این تناسخ ها بکند در زمانیکه خود شخص خواستار درک و شناخت جدیدی نیست و آنها را تشخیص نمی دهد.
اگر او خواستار بررسی ها و تشخیصات تازه ای نباشد و آنها را انجام ندهد او مراحل پیشرفت را طی نمی کند (تناسخ نمی کند)
زیرا همه آنها را خودش تعیین می کند پس از آن که او آنها را تشخیص داده و تصفیه کرده و خودش را ساختاربندی می کند. چون همه چیز نسبت به شخص و از دیدگاه شخص اتفاق می افتد و نسبت به خالق هیچگونه تغییری در خلقت وجود ندارد.. پس ما تعیین می کنیم که ایا زندگی بکنیم یا نه، تناسخ انجام دهیم یا نه.
تغییر نام، تغییر مکان، تغییر عمل:
68) شخصی که در ملاء عام در دو درجه و به دو روش گناه می کند اگر آشکارا توبه کند درست همانطوری که آشکارا گناه کرد آنگاه او در آن دنیا در میان نیکوکاران قرار داده می شود افرادی که حسابرسی خالق را می شناسند و خودشان را در برابر گناه کردن حفظ می کنند. اما اگر پنهانی توبه کند او در میان نیکوکاران قرار داده نمی شود چون هنوز گناهش کاملا باطل نشده است. در عوض او در میان بدکاران قرار داده می شود و بدکاران بخاطر توبه کردن او حفظ قوانین به او حسادت می کنند بنا بر گفته: "اما چشمان بدکار عمل نخواهد کرد".
توضیحات راو لایتمن: همه اینها در درون شخص اتفاق می افتد دو حالت وجود دارد یا او توبه می کند یعنی می فهمد با نیکوکار و بدکار چه باید انجام دهد و عمیقا بدی را تشخیص می دهد و همچنین عمق مراحل یک، دو، سه و چهار ریشه و آنچه در حال عبور از آن است را می فهمد یا اینکه بدون اگاهی و شناخت این اتفاقات برای او رخ می دهد و البته تمام این چیزها در درون خود ما رخ می دهد و ما اینجا در مورد اتفاقاتی که برای افرادی دیگر رخ می دهد حرف نمی زنیم. یک شخص خودش احساس حسابرس و داور را خواهد داشت و همه این ارزش ها، آنچه در بالاست و آنچه در پایین است را تعیین و طبقه بندی می کند پس وقتی می گوید "از چشمان بدکار" و "از چشمان نیکوکار" همه اینها درون خود فرد هستند و وقتی پیشرفت بکنیم می بینیم که دنیای اطراف ما این حالت هایی که از میان شان عبور می کنیم را تشخیص نمی دهد بلکه این حالت های روحانی تنها در درون شخصی که از درون آنها عبور می کند آشکار می شوند.
قسمت69) گناه ادم این بود که آنچه "خداوند حکم کرد" را شکست و هیچ حکمی مگر در مورد عدم بت پرستی وجود ندارد. و او با انجام بت پرستی تخلف کرد. و خداوند او را ساخت یعنی او را به درون بذر تراخ (Terah) (پدر حضرت ابراهیم) در اورد (تناسخ داد) و در این حالت او با غضب سخن گفت یعنی خالق را خشمگین نمود و از فرمان عدم بت پرستی تخلف کرد. چون تراخ یک بت پرست بود.
و ابراهیم از بذرش به وجود آمد که او تناسخی از ادم ها ریشون (حضرت آدم adam ha rishon) بود. ابراهیم توبه کرد و حالت بت پرستی را و همه خوراک هایی که مقابل آنها قرار داده شده بود را در هم شکست. او آن گناهی را که ادم و تراخ انجام داده بودند را اصلاح کرد و گناه و ساختار بدی، ساختار کلیپوتی (KLIPOT) که ادم با گناهش به وجود اورده بود را در هم شکست و خالق و الوهیتش را بر تمام دنیا مسلط کرد.
توضیحات راو لایتمن: این همان چیزی است که تناسخ یا تغییر نام، تغییر مکان یا تغییر عمل نامیده می شود که در درون فرد اتفاق می افتد. قبلا توضیح داده ایم که اولین درک و شاخت در هنگام آشکار کردن روحانیت، ادم یا اغاز ادم ها ریشون در درون ما گفته می شود. در ادامه آشکار کردن روحانیت، کیفیت ابراهیم به وجود می اید که همان کیفیت خسد یا بخشش است که شروع به نمایش خودش می کند و به وسیله آن ما شروع به ساختن همه کیفیت های دیگر می کنیم. پس کبالا به ما می گوید که چگونه ادم را به وسیله این تغییرات در درون خودمان به وجود اوریم. حال پس ابراهیم کیست؟ همان درک و شناخت ادم ها ریشون است که از درون تغییرات متفاوت بت پرستی ها، گناه ها و تراخ عبور کرده است. و وقتی آن به تراخ رسید توانست کیفیت ابراهیم را متناظر با تشخیص بدی تشخیص دهد. چون ما همیشه خوبی را در برابر بدی تشخیص می دهیم و برعکس. و به همین ترتیب شما بدون وجود عیساو و اسماعیل نمی توانید پیشرفت کنید و به این ترتیب ما با وجود بررسی های دقیق مان جلو می رویم.
قسمت70) چگونه او خالق و الوهیتش را بر روی دنیا غالب کرد؟ با تصدیق (تقدیس) نام او در بین عموم، و با وارد شدن به اتش برای سوزاندن خودش، و به این ترتیب در خانه، در ادم، نگه داشتن او. "تو برای سوزاندن مجسمه های تراشیده شده خدایان شان با اتش هستی." چون ادم بت پرست بود آن گفته شده مانند مجسمه های تراشیده شده خدایانشان. علاوه بر این او باعث شد پدرش، تراخ، توبه کرده و او و مادرش و همه حاکمان آن نسل را به باغ بهشت بیاورد. بنابراین او در اتش همانند نقره سفید شد که همان سکه نقره ای پادشاه است که با مخلوطی از سرب جعل شده بود. پس او، او را در اتش قرار داد و سرب – اسماعیل- خارج شد. به همین دلیل اسماعیل خندان از بت پرستی بیرون امد و ادم به صورت سفید شده در اتش باقی ماند. این همچنین تغییر نام است چونکه نام او از ادم به ابراهیم تغییر داده شد چون وقتی ادم تناسخ کرد او مجبور بود این تغییر نام، تغییر مکان و تغییر عمل را انجام دهد.
توضیحات راو لایتمن: این موضوع روشن است وقتی شخص به درک و شناخت بدی ها در خودش می رسد بعد اصلاح می شود.
قسمت71) بعد از آن اسحاق امد که در او، ادم تناسخ کرده بود و به خاطر تخلف ثانویه که همان خونریزی است قدرتمند تر شده بود. درباره این گفته که " و خداوند صاحب، به بشر حکم کرد با گفتن ..." توضیح می دهد که "فرمان داد" مربوط به بت پرستی است "بشر" مربوط به خونریزی است "با گفتن" مربوط به زنای با محارم است و او در همه اینها تخلف انجام داد. همین باعث ازمایش (محاکمه) اسحاق با چاقو برای اتصال شد همانطوری که نوشته شده است "و چاقو را برای قربانی کردن پسرش برداشت". ادم از او جدا شد همانند کسی که غذا را از آشغال جدا می کند که همان عیساو است کسی که خون را جاری کرد. و غذا، یعقوب، به صورت جدا شده و تمیز شده از هر آشغال بیرون امد. یعقوب زیبایی ادم هاریشون را دارد چون به صورت تمیز شده و خالص شده از هر آشغال بیرون امد.
توضیحات راو لایتمن: در اینجا می بینیم که همه چیز از دقت کردن به هر یک از آنها بدست می اید ما از میان کل کبالا- زوهر، اسامی و نحوه نوشته شدن آنها عبور می کنیم و یک شخص بایستی این درک ها را تجربه کند.