Saturday 10 March 2012

قسمت سوم از مجموعه ی اشکارسازی کبالا


دوستان، متن زیر مربوط به اموزشهای اقای تونی کوسنک از شاگردان راو لایتمن، درباره ی دانش کبالا است که مجموعه فیلم های زبان انگلیسی انرا، به صورت رایگان از سایت زیر می توانید دانلود کنید. 
www.kab.tv/eng/   category: kabbalah revealed full
  

اشکارکردن کبالا قسمت سوم: مسیر رنج یا مسیر تورا و میتزوت

دوباره سلام، به مجموعه فیلم های اشکار کردن کبالا خوش امدید من تونی کوسنک هستم.
در قسمت قبلی، در مورد نیروی پیشرفت (پیشبرنده) یعنی همان گسترش خواست هایمان و روشی که به وسیله ی ان واقعیت ما در جهت پیشرفت حرکت می کند صحبت کردیم و درباره ی کیفیتی که تعریف دنیاهای بالاتر یا دنیاهای روحانی است و کیفیتی که تعریف دنیای فیزیکی است صحبت کردیم همچنین درباره ی اینکه چگونه  نحوه ی درک کردن ما باعث پنهان ماندن دنیاهای بالاتر یا واقعیت بزرگتر از خود ما می شود.
در شکلی که مربوط به نحوه ی گسترش خواست ها بود دیدیم چهار دسته از خواست ها وجود دارند که به عنوان خواست های فیزیکی در نظر گرفته می شوند. چون اندیشه ی افرینش و خلقت ، خلق یک مخلوق و رساندن این مخلوق به لذت نامحدود است پس وسیله ی پیشرفت ما نیز باید چیزی باشد که خالق به صورت لذت بخش تشخیص می دهد. 


 
همچنین تمام جریان پیشرفت از دید اندیشه ی خلقت از طریق به وجود امدن کمبود و پرشدن ان انجام می شود. دیدیم که خواست ها از خواست های ساده تر ( یعنی خواست های حیوانی مانند رابطه ی جنسی، سرپناه، غذا و خانواده) شروع به گسترش کردند وقتی این خواست ها پر شدند به خواست بزرگتری برای داشتن ثروت رسیدیم که نوعی ذخیره کردن و انبار کردن برای نیازهای دسته ی اول بود اگر با وجود داشتن ان هنوز احساس خالی بودن بکنیم یعنی احساس کنیم هنوز چیزی ما را به جلو می کشد یا به جلو می راند انگاه این چیز را همانند یک طعم و مزه جدید یا چیزی که باید تجربه کنیم احساس می کنیم و سپس به سمتش می رویم وقتی انرا هم بدست بیاوریم ان نیز دیگر لذتی برایمان نخواهد داشت و بی مزه می شود. این همان نیروی پیشرفت یا پیشبرنده است که ما را به حرکت وا می دارد. بعد از ثروت، ما به سراغ قدرت و شهرت می رویم وقتی انها را ارضاء کردیم انوقت در نتیجه ی خالی و تهی ماندنمان به سمت دانش حرکت داده می شویم. زمانیکه دانش را هم خالی بیابیم در شرایطی گیج کننده قرار می گیریم که در این شرایط، هیچ چیزی در این دنیا نمی تواند ما را کاملا ارضاء کند. اگر به خاطر داشته باشید این همان نقطه ای است که یک مرحله ی کاملا تازه از پیشرفت برای ما قابل دسترسی و شروع می شود.

مسیر رنج & مسیر تورا و میتزوت 
وقتی این خواست ویژه برای روحانیت که کیفیت خواست بخشش را دارد وارد قلب می شود تمام چیزهای داخل قلب انسان را تغییر می دهد. قلب انسان – البته باید بدانیم که کلمه "قلب" در کبالا به معنای مجموع همه ی خواست هایی است که یک شخص دارد.- این قلب، هنوز با خواست های مربوط به دنیای فیزیکی یعنی همان خواست های دسته های یک، دو، سه و چهار پر شده است.
این خواست جدید که خواستی برای رسیدن به روحانیت است "اسرائیل (عزرائیل)" نامیده می شود.که از دو کلمه ی عبری یاشار به معنای "مستقیم" و ال به معنای "افریدگار" گرفته شده است پس اسرائیل یعنی خواستی برای ارتباط مستقیم با افریدگار. این خواست های جسمانی "ملتها" یا " ملت های جهان" نامیده می شوند به عبارتی دیگر خواست های مربوط به دنیای فیزیکی اند.
تا رسیدن به این نقطه به وسیله ی نیروی پیشرفت، با روشی که در ان خواست ها ما را وادار به حرکت کردند یعنی تا رسیدن به جاییکه ما به طور واقعی نیاز داشتیم تا انچه که بالاتر از این دنیای فیزیکی قرار دارد را احساس کنیم به طور نااگاهانه اتفاق افتاد. اما از این به بعد پیشرفت بایستی اگاهانه اتفاق بیاقتد زیرا این نقطه در قلب مانند یک ژن روحانی یا همانند جنین روح ماست روح نیز یک نوع خواست است که باید ارضاء بشود قلب باید برخلاف خواست های جسمانی از این خواست پر بشود به عبارتی دیگر همه ی خواست هایی که داریم باید متحمل یک تبدیل یا یک نوع اصلاح بشوند. و به وسیله ی اصلاح این خواست ها است که خواست رفتن مستقیم به سوی افریدگار می تواند ارضاء می شود.
اما چرا بدین گونه است؟ در حالت اصلی مان یعنی در ریشه ی روحمان ما به صورت "خالق و مخلوق" به خالق متصل بودیم و در حقیقت این دو، تنها چیزهایی هستند که در خلقت وجود دارند: خالق و مخلوق. و در اینجا ما مانند یک تک موجود یا یک مخلوق یگانه با خالق به همپیوسته و پیوند خورده بودیم. اما به علت اندیشه ی خلقت که خلق یک مخلوق و سرشار کردن ان از لذت است این فقط یک نقطه ی شروع بود شروع یک سیستم. سپس کیفیت مخلوق که خواست گرفتن است به طور هدفداری شروع به پیشرفت کرد و در نتیجه ی گسترش این کیفیت خواست گرفتن فقط برای خود من، یک تفاوت  در نوع کیفیت بین کیفیت افریدگار (که بخشش است) و کیفیت مخلوق (که گرفتن است) شروع به رشد کرد. 
 


وقتی که این نحوه ی توجه (دیدگاه، اینتنشن) خودپرستانه گسترش پیدا کرد ان مخلوق اول و کلی یا همان روح گروهی که "ادم ها ریشان" ( به معنای بشر اول) گفته می شود از طریق سیستمی از دنیاها سقوط کرد یعنی از طریق همان سیستم 125 مرحله ای به سوی خودپرستی بزرگتر و بزرگتری رفت تا اینکه این روح به نقطه ای رسید که به شکل تکه های جدا شده و انچه که ما به عنوان دنیای فیزیکی می شناسیم ظاهر شد. ان روح گروهی در ابتدا به 600000 قسمت شکسته یا تکه تکه شد که هر یک از این قسمت ها یک تکه و یک خواست از ان اصل را در خود دارد. اما انچه تا کنون اشاره شد تنها یک نیمه ی راه این جریان است یعنی این جنبه ی شکسته و تکه تکه شدن روح گروهی که به خاطر ان ما تنهایی، جدایی از یکدیگر، ناسازگاری با یکدیگر و یک خواست برای بهره کشی از یکدیگر را به همراه دنیای فیزیکی تجربه می کنیم فقط یک نیمه ی ماجرا است و می رود که اصلاح بشود یعنی می رود تا از طریق این سیستم دنیاها به بالا صعود کند و به همان حالت پیوستگی با افریدگار برگردد اما این اصلاح نمی تواند که یک دفعه انجام بشود پس ان بر اساس هدفی خاص به 600000 قسمت شکسته شد.
خود هر یک از این قسمت ها نیز به 613 خواست شکسته یا تکه تکه شدند. پس هر یک از این خواست های داخل ادم ها ریشان دارای 613 خواست است که می توانند اصلاح بشوند زیرا به اندازه ی کافی کوچک هستند. این اتفاق مانند تقسیم کردن یک گنج بزرگ است که به هر فرد یک سکه از ان را می دهیم و البته می دانیم که این فرد این کیفیت بخشش را برخواهد گرداند این نقطه ی در قلب وقتی که درون یک فردی قرار می گیرد انوقت می توان  مطمئن بود که این نقطه به اصلش برگردانده می شود و این گنج دوباره همانند یک مجموعه جمع خواهد شد.
به همین صورت برای نقطه در قلب فردی که شروع به احساس این خواست برای رسیدن به روحانیت می کند این سکه از گنج پادشاه به علاوه ی 612 خواست دیگری که در قلب وجود دارد بایستی ذره به ذره برای همانندی با یک درجه ی عالیتر یعنی کیفییت خالق و برای معکوس کردن ان جریان دچار تبدیل بشوند.
اکنون موضوع اینست که این فرایند برگشتن به اصلاح (تیکون) یا تبدیل یا اجرای اندیشه ی خلقت بایستی که اتفاق بیافتد و همه ی 600000 تکه ی روح گروهی باید دوباره به هم بپیوندند و باید از درک خودمحورانه ی فیزیکی و دنیای رنج به سمت بالا یعنی به سمت یک ارتباط کلی و کامل با یکدیگر صعود کنند به گونه ای که ما به هدف خلقت یا همان پیوستن به افریدگار و پر کردن خواست نامحدود برسیم این باید اتفاق بیافتد اما سئوال اینست که ایا این اگاهانه و با موافقت ما اتفاق خواهد افتاد یا ما به سمت ان هل داده خواهیم شد؟
شما می بینید که یک هدف وجود دارد و رسیدن به این هدف تضمین شده است اما برای رسیدن به این هدف دو مسیر وجود دارد: یکی" مسیر رنج" است و دیگری "مسیر تورا و میتزوت" گفته می شود.
مسیر رنج همان مسیری است که همه ی ما از قبل بر روی ان قرار داشتیم و داریم. در واقع، ان حتی یک مسیر هم نیست بلکه یک تحول و تراشیده شدن ارام بشریت است که ما انرا "تاریخ" می نامیم. ان یک نوع چسبیدنمان به نحوه ی درک فیزیکی مان است همان مشخصه ای که واقعا نیاز به تغییر دادنش داریم. نتیجه ی این رشد نااگاهانه در جریان پیشرفتمان اینست که به وسیله ی حوادث هل داده می شویم مثلا ما بلایای ناگهانی و تسونامی ها را می بینیم جنگ ها را می بینیم تجربیات شخصی خود از درد و رنج در زندگی هایمان را داریم که تنها به خاطرعدم وجود رشد اگاهانه در جریان پیشرفتمان برای اصلاح خواست هایمان باعث انها می شویم. این مسیر می تواند همینطور ادامه پیدا کند و ادامه پیدا کند و مسیری ناخوشایند است. وقتیکه نقطه ی در قلب در یک فرد ظاهر می شود انوقت این رشد اگاهانه می شود و این همان مسیر "تورا و میتزوت" است.
تورا یعنی" اموزش (اصلاح) به وسیله ی نور" و میتزوت یعنی تبدیل کیفیت یکی از ان 613 خواست از شکل خودپرستانه اش به شکل نوعدوستانه اش.
هر اتفاقی که در زندگی ما رخ می دهد در حقیقت یک "میتزوا" است یک امکان تبدیل که در مقابل ما ظاهر شده است. اینجا وقتی من از کلمه ی میتزوا حرف می زنم منظورم انجام قوانین شرعی نیست که در ان برای انجام یک عمل مشخص به شما دستور داده می شود و لیستی از اینگونه چیزها را می توان را در شولخان اروخ یا جدول قوانین یهود و اینجور کتابها دید که می گویند این عمل فیزیکی را در فلان حالت انجام بدهید. من درباره ی اعمال فیزیکی صحبت نمی کنم بلکه منظورم یک اصلاح درونی است یا اصلاح در مورد یک خواست است. به عبارتی دیگر شما می توانید یک عمل خارجی خوب انجام دهید – خواه یک عمل خوب مذهبی باشد یا عملی که خودمان به عنوان رفتاری خوب در برابر دیگران در نظر می گیریم- یا هر نوع عمل خارجی ای را می توانید انجام دهید در حالیکه هنوز در درون پر از تنفر و خودپرستی هستید. نمی توان چیزی را به این صورت اندازه گیری کرد اینجا ما درباره ی یکی از 613 خواستی صحبت می کنیم که به شکل یک اتفاق در زندگی مان ظاهر می شوند.
کل زندگی ما به وسیله ی این جریان پیشرفت به صورتی طرح می شود که موقعیت هایی برایمان ایجاد کند که ما ابتدا مثلا در یک موقعیت خاص عملی که به شکل گرفتن برای خود احساس می کنیم را برداریم و همانرا به شکل نوعدوستانه اش تبدیل کنیم و به این وسیله اندیشه ی خلقت همان اندیشه ای که در پشت این موقعیت وجود دارد را بفهمیم زیرا همانطوری که بیاد دارید تنها روشی که می توانیم در دنیای روحانی پیشرفت کنیم از طریق تغییر دادن  کیفیت درونی خودمان می باشد یا شبیه کردن کیفیت خودمان به روحانیتی که می خواهیم واردش بشویم. بنابراین انچیزی که بر اساس این خواست جدید یعنی این خواست مستقیم به سوی افریدگار می خواهم بشناسم اینست که من می خواهم افریدگار را درک کنم و یک احساس مستقیم از او داشته باشم من می خواهم که در درون خواست هایم و در چیزهای ملموسی که در زندگی ام رخ می دهند احساس کنم که اندیشه ی او، یعنی ان یگانه ی بالاتر و ان مرحله ی بالاتر چیست که این موقعیت و این فرصت را مانند هدیه ی روز تولد به من داده تا ابتدا ان را به شکل درهم گسیخته اش بردارم و با انالیز و دیدن انچیزی که واقعا هست اندیشه ای که در ماورای ان قرار دارد و همان تیکون است یک میتزوا و تحول است را احساس کنم.
این 125 حالتی که به وسیله ی انها از ارتباطمان با واقعیت کامل به درون این وضعیت جداییمان و به شکل افرادی از مردم که دارای خواست هایی هستند سقوط کرده ایم این 125 گام نیز به طور کامل به وسیله ی این 613 میتزوت در بر گرفته می شوند به طوریکه اصلاح از طریق این تبدیل ها یک فرد را در مسیر برگشت به بالای نردبان خواهند رساند.
ویژگی دیگر اینست که هر یک از حالت های مربوط به مراحل سقوط همانند یک ژن در درون ما قرار دارند یعنی هر مرحله ای که با ان یک درجه بزرگتر و بزرگتر از خواست گرفتن اضافه شده بود توسط خود ما به یاد اورده می شود مانند خرده نان هایی که در روی یک مسیر افتاده اند.این نقطه ی در قلب اولین ژن روحانی و اغاز دسترسی ما به صعود است. در حقیقت نقطه ی ورود به یک زنجیره ای از ژن های روحانی است که "رشیموت" نامیده می شوند یعنی یاداوری ها و تمام اتفاقاتی که در زندگی های ما رخ می دهند و ما را به وسیله ای این 613 تبدیلات خواست گرفتن به خواست بخشش به خالق پیوند می زند. هر اتفاقی در طرح و نقشه ی کاملی چیده می شود که ما بتوانیم فرصتی بدست بیاوریم برای تشخیص اینکه چه کاری باید انجام دهیم.
اما این عمل اصلاح و تبدیل، این تیکون به وسیله ی ما انجام نمی شود بلکه در نتیجه ی وجود یک خواست در ما انجام می شود و ما را به این نور روحانی متصل می کند پس در نتیجه ی خواستی که داریم عمل به وسیله ی نور احاطه کننده بر روی ما انجام خواهد شد.
کتاب زوهر بیان می کند:" هنگامی که یک فرد برای خالص سازی خودش تلاش  بکند او از سوی بالا کمک خواهد شد". به عبارتی دیگر این نتیجه ای از نیاز مرحله ی طمع است هنگامیکه خواست مربوط به ان چهار دسته نیازهای جسمانی تبدیل به یک خواست بزرگتر و بزگتر می شود برای دانستن اینکه کیفیت بخشش واقعا چیست؟  ما خودمان نمی توانیم به این کیفیت برسیم این کار "عمل خالق" نامیده می شود نه به طوریکه که ما همانند یک دسته از سربازان زیبا از انجا خارج می شویم و کاری که افریدگار برای ما تعیین کرده است را انجام می دهیم بلکه به این شکل که عمل تبدیل یا خالص شدن یا تیکون به وسیله ی نور و در نتیجه ی یک خواست گسترش یافته  در درون ما بر روی ما انجام می شود. اما مواظب باشید که از به کار رفتن کلمه ی "نور" در اینجا سردرگم نشوید و انرا به صورت یک چیز فیزیکی در نظر نگیرید. به یاد داشته باشید که دنیای روحانی ، به شکل کیفیت ها و ویژگی ها است یعنی نوع کیفیت ان شامل حالت های حسی و نحوه ی توجه (دیدگاه) است.
برای اینکه شما بخواهید تضاد، مابین نوع توجه خودتان و نوع توجه نور را احساس کنید نمی توانید که خیلی ساده یک خواست داشته باشید و ان هم مستقیما به وسیله ی یک نوع لذت پر بشود یعنی به صورتی که در دنیای فیزیکی می بینیم. برای احساس تفاوت بین حالت ما و حالت نور یا نحوه ی توجه من و نحوه ی توجه نور لازم است که یک حسگر داشته باشیم چیزی که بتواند نور را احساس کند و خود این حسگر باید یک نوع نحوه ی توجه باشد. ان در کبالا "پرده" نامیده می شود و همان چیزی است که در درس قبلی مان به عنوان یک حس اضافی و حس ششم در موردش صحبت کردیم. 
  
  این پرده همانند یک تشدید کننده عمل می کند یک نقطه ی رویارویی (تقابل) است با خواستی که ان را می فرستد و این پرده توسط نور داده می شود. نسبت به حالت بدون وجود این پرده که  نور مستقیما تنها به داخل می رفت حال ان به این پرده برخورد می کند و باعث یک احساس می شود یک تفاوت بین نحوه ی توجه اینجا {تونی به کلی اشاره می کند} و نحوه ی توجه در اینجا {تونی به نور اشاره می کند}. و این پرده یا مساخ یک وسیله است. با استفاده از این پرده است که می توانیم خواست گرفتن را که ماده ی سازنده ی ما و تنها وسیله ی موجود در دست ما است را به چیزی بسیار متفاوت تغییر دهیم. ما تنها بر اساس یک نحوه ی توجهی که با نحوه ی توجه دنیای روحانی مطابقت دارد می توانیم شروع به احساس و دریافت نور بکنیم به این موضوع بعدا بیشتر خواهیم پرداخت. اما چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی حقیقتا این بتواند رخ بدهد هنگامی که این احساس موجود در اینجا، نحوه ی توجه در پرده، همانند نحوه ی توجه نور بشود که انوقت یک "خواست اصلاح شده" نامیده می شود. در نتیجه ی احساس این تضاد یک نیاز در ما به وجود می اید یک نیاز درست و یک نیاز ویژه. یعنی کمبودی در راستایی مشخص ایجاد می کند و باعث می شود تا ما بخواهیم انچیزی را که نداریم احساس کنیم و ان همان احساس نور، نحوه ی توجه و اندیشه ی موجود در پشت نور است و خود این احساس، ما را در یک راستای جدید و به سوی اصلاحی بزرگتر و بزرگتر حرکت خواهد داد.
در هر زمانی که یکی از خواست های درون ما دچار تبدیلی از شکل خراب و از هم گسیخته اش به شکل کاملش – یا تبدیلی از خواست گرفتن به خواست بخشش- بشود همین باعث تماس ما با جاودانگی و ابدیت می شود و ما را بیشتر و بیشتر به اندیشه ی موجود در پشت کل این فرایند متصل می کند. به انجام رسیدن این کار نه تنها باعث تبدیل ان خواست مشخص برای خود ان فرد می شود بلکه در نتیجه ی ارتباط درونی ای که در ادم ها ریشان ، وجود دارد این قسمت مثلا مربوط به فرد شماره یک و ان خواست درون فرد شماره یک همانند طرح های هولوگرامی در تمام خواست های دیگر نیز اصلاح می شود و انها را به یکدیگر دوباره مرتبط می کند. پس این اصلاح نه تنها خود فردی که اصلاح را انجام می دهد بلکه کل دنیایشان را بالا می برد به طوریکه درک ما از واقعیت مان، دلیل رخ دادن حوادث، اندیشه ی پشت انها، در مورد اینکه چیزهای خوب یا بد رخ می دهند این تغییر می کند. یک فرد می تواند نیک بودن هدایتی که در پشت کل سیستم وجود دارد را احساس کند و بیشتر از این فریب ایده های فیزیکی درباره ی اینکه چه چیزی خوب و یا چه چیزی بد است را نمی خورد.
این نوع درک، از عشق موجود در پشت این فرایند در واقع همان روشنفکری (روشنگری) است. در حال حاضر که ما حوادث را در اطرافمان به صورت خوب و بد می بینیم چیزهایی که می خواهیم اتفاق بیافتند و چیزهایی که احساس می کنیم نباید اتفاق بیافتند یا این احساس که ما کار درستی انجام می دهیم یا کار نادرستی انجام می دهیم یا اینکه عمل مشخصی را انجام می دهیم و به خاطر ان مجازات می شویم یا اینکه یک نیروی خوب و یک نیروی بد در واقعیت وجود دارد اینها، واقعیت نیست. این صورتی است که برای خواست گرفتن به نظر می رسد و روشنفکری یعنی بتوانیم ببینیم بر خلاف انچه که به نظر می رسد چه اندیشه ی یگانه و حقیقی ای پشت ان وجود دارد.
به ما بپیوندید در دفعه ی بعدی، که به نیروی پیشرفت خواهیم پرداخت و به دلیل رنج بردن و اینکه چطور می توانیم به بالاتر از ان صعود کنیم.

No comments:

Post a Comment